دیو و دلبر
دیو و دلبر

دیو و دلبر

قلب درد

وأی که دوباره این حس بد رو این خانواده به من دادن آه آه یکی نبود به حضرت آدم بکه اون سیبو نخور که اینطوری دهن ما هم سرویس نشه. 

بازم دارم میمیرم إز دست این بابا و اقازادش به خدا مردم جه رویی دارن .

رفتم خونه دوستم بعد إز ششصد روز زنک زده میکه بیا خونه بابام تنهاست. خب به من جه ربطی داره اخ خدا من که ١٢ ساله دارم إز خانواده تو نکهداری میکنم یعنی من و بجههام حق نداریم إزدر بریم بیرون واسه امروز کافیه حالم بده میرم کریه کنم.